خیـــلی دور ... خیـــلی نزدیک

بنام خدایی که برای قلب دوست و برای اثبات دوستی اشک را آفرید...

خیـــلی دور ... خیـــلی نزدیک

بنام خدایی که برای قلب دوست و برای اثبات دوستی اشک را آفرید...

من اینجا دارم پی ِ تو می گردم

3u1veukpqonz1c9pqd2u.jpg



یکم کمتر اگه بودی بهت عادت نمی کردم کجا رفتی؟! که من اینجا

دارم پی ِ تو می گردم

هنوز روزای ِ بارونی منو به گریه میندازه

تو هرجایی که هستی باش

در ِ این خونه روت بازه

تو هرجایی که هستی باش

در ِ این خونه روت بازه



تو هرجایی دلم اونجاست بهت بدجور وابسته ــَم

یه جوری منتظر میشم

که تو باور کنی هستم

داره این حس ِ دلشوره همه دنیام و می گیره

می ترسم روزی برگردی

که واسه عاشقی دیره



به احساست وفا دارم به حسی که نیازم بود

تو این دنیا فقط عشقت

تنها امتیازم.بود

برای ِ دیدنت دارم تموم ِ شهر و می گردم

یکم کمتر اگه بودی

بهت عادت نمی کردم

یکم کمتر اگه بودی

بهت عادت نمی کردم



داره این حس ِ دلشوره همه دنیام و می گیره

می ترسم روزی برگردی

که واسه عاشقی دیره 

و من در گریز از خویشتن پیوسته می‌کاهم

v4wvng619wkjfnbe4l.jpg


هیچ میدانی چرا چون موج

در گریز از خویشتن پیوسته می‌کاهم؟

زآن که بر این پرده‌ی تاریک

این خاموشی نزدیک

آنچه می‌خواهم نمی‌بینم

و آنچه می‌بینم نمی‌خواهم …


شفیعی کدکنی

ای عشق می‌رسم به تو اما چقدر دیر!

فواره وار، سربه هوایی و سربه زیر

چون تلخی شراب، دل آزار و دلپذیر


ماهی تویی و آب؛ من و تنگ؛ روزگار

من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسیر


پلک مرا برای تماشای خود ببند

ای ردپای گمشده باد در کویر


ای مرگ می‌رسی به من اما چقدر زود

ای عشق می‌رسم به تو اما چقدر دیر


مرداب زندگی همه را غرق می‌کند

ای عشق همّتی کن و دست مرا بگیر


چشم انتظار حادثه‌ای ناگهان مباش

با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر …


فاضل نظری


e7tztf18dc32d2xkbopm.jpg

آه!





.


والـلـه کـه شهر بی تو

 مرا حبس میشود!  

آوارگـی بـه کــوه و بــیـابـانـم آرزوستـــ...   


b4t5azwqxgrigezqio.jpg



تنـــــها از دیار خود سفر کــــردم

بــــاز هم آمدی تو بر سر راهــــــم

آی عشق می کنـــی دوباره گمراهــــم

دردا من جوانـــی را به سر کـــردم

تنـــــها از دیار خود سفر کــــردم



دریــا اولین عشق مرا بــــــــــردی

دنــــــــــیا دم به دم مرا تو آزردی


دریـــــــا سرنوشتم را به یاد آور

دنـــــــیا سرگذشتم را مکن بــــــاور



من غریبی قصه پردازم

چون غریقی غرق در رازم

گم شدم در غربت دریــا

بی نشون و بی هــم آوازم

می روم شبـــــــها به ساحــــــل ها

تا بیابم خلوت دلـــ را

روی موج خسته دریـــــا 

می نویسم اوج غم هـــــــــــــا را

دیــــــری است قلب من از عاشقی سیـــــــر استـــ...


واسه زود بودن چه دیرم ...

یه بغل گلای مریم... یه غزل بوسه خسته  
یه نفس حبس تو سینه... یه گلو با بغض بسته 
واسه زود بودن چه دیرم... با غم چشمات میمیرم 
وقت رفتنت عزیزم... گریه هامو پس میگیرم  
 
یه نفر حبس تو چشمات... تا ابد گوشه زندون،  یه نفر عاشق عاشق.. عاشق صدای بارون، 
جونشو لحظه ی آخر... میسپره به دستت ارزون   
چه جوری طاقت بیارم؟ شبهای دل واپسی رو  
تو ندیدی سوختنم رو... تب تند بیکسی رو  
 یه عالم گریه نشسته... روی دیوارای خونه 
بی تو و عطرت عزیزم... چیزی از من نمی مونه 
 
یه نفر حبسه تو چشمات... تا ابد گوشه ی زندون، یه نفر عاشق عاشق... عاشق صدای بارون، 
جونشو لحظه ی آخر... می سپره به دستت ارزون
 

26kdnhtzvqslcmyzxw1s.jpg

مثل ابر بهار درکم کن


یه دفعه از چه فصلی سبز شدی 
که تو احساس من قدم بزنی 

یه خیابون شدم که گهگاهی 
یه کمی واسه من قدم بزنی 

یه خیابون شدم که خستگی ها
کز کنم توی موج دامن تو 
اگه دستم نمیرسه به خودت
مست شم  از عبور کردن تو 

مثل پس کوچه های پاییزم
ریه هام خش خشن ،پر از برگن
سن و سالی نداره رابطمون
اکثر عاشق ها جوون مرگن

اون قدر راه رفتی روی تنم
تا به راه رفتنت دچار شدم

یه خیابون خلوت عاشق
فکر کردم که لاله زار شدم

سنگ فرش هام حریص بارونن
مثل ابر بهار درکم کن

باشه روزی یه بار رد شو ازم
باشه روزی یه بار ترکم کن 

مثل پس کوچه های پاییزم
ریه هام خش خشن پر از برگن
سن و سالی نداره رابطمون
اکثر عاشق ها جوون مرگن


j28987d00ktfyf8gz8ti.jpg

 

من و خدا توی دل شبـــ...

ای که مرا خوانده ای راه را نشانم بده!

روز واقعه


____________


ببرم اسم اونایی که اسم هر دونشون عرشت و میلرزونه؟

سفر سبز


____________


یا الهی العاصین


خدایا من و مفتکی بخر امشب


مولای من آقایی کن من و به غلامی ببر


____________


دلم ب بوی تو آغشته است!

حالا تمام دلم بوی تو  را میدهد...


____________


زیبا سلام

زیبا هوای حوصله ابریست

چشمی  از عشق ببخشایم تا رود آفتاب بشوید دلتنگی مرا...


زیبا...


زیبا هنوز عشق در حول و حوش چشم تو می چرخد

از من مگیر چشم، دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد...

یادم بده چگونه بخوانم تا عشق  در تمامی دلها معنا شود...

یادم بده چگونه نگاهت کنم که طرّی بالایت در تندباد عشق نلرزد...


زیبا...


زیبا آنگونه عاشقم  که حرمت مجنون را احساس میکنم

آنگونه عاشقم که نیستان را یکجا هوای زمزمه دارم

آنگونه عاشقم که هر ‌نفسم شعر است



زیبا،چشم تو شعر، چشم تو شاعر است، من دزد شعرهای چشم تو هستم...


 

 زیبا...


زیبا کنار حوصله ام بنشین. بنشین مرا به شط غزل بنشان،

بنشان مرا به منظره عشق            

بنشان مرا به منظره باران

بنشان مرا به منظره رویش

من سبز میشوم...



زیبا...


زیبا ستاره های کلامت را در لحظه های ساکت عاشق بر من ببار

بر من ببار تا که برویم بهار وار...

چشم از تو بود و عشق

بچرخانم بر بال این مدار...

زیبا تمام حرف دلم این است:  

من عشق   را به نام تو آغاز کردم،

در هر کجای عشق که هستی آغاز کن مرا...


 سهراب سپهری

فایل صوتی این شعر زیبا با صدای زنده یاد خسرو شکیبایی


فال خوبـــــــ

برادرم میگفت: 

فال خوب نشون دهنده ،حاله خوبه!


اینم فال امشب من 

7 مرداد 1392




گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم

ز جام وصل می‌نوشم ز باغ عیش گل چینم


شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد

لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم


مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا روز

سخن با ماه می‌گویم پری در خواب می‌بینم


لبت شکر به مستان داد و چشمت می به میخواران

منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم


چو هر خاکی که باد آورد فیضی برد از انعامت

ز حال بنده یاد آور که خدمتگار دیرینم


نه هر کو نقش نظمی زد کلامش دلپذیر افتد

تذرو طرفه من گیرم که چالاک است شاهینم


اگر باور نمی‌داری رو از صورتگر چین پرس

که مانی نسخه می‌خواهد ز نوک کلک مشکینم


وفاداری و حق گویی نه کار هر کسی باشد

غلام آصف ثانی جلال الحق و الدینم


رموز مستی و رندی ز من بشنو نه از واعظ

که با جام و قدح هر دم ندیم ماه و پروینم

قدم میزنی باهام؟

آ خدا سلام دستت درد نکنه

فقط دستت درد نکنه

همین...

کمکش نمیکنی

همین...

رهاش کردی

همین...

خسته ام میشه دستم و بگیری با هم یکم راه بریم برات درد دل کنم؟

اگه میشه این :دست من: :)


تو را آزاد می خواهم...


 آنقدر دوستت دارم که هر چه بخواهی همان را بخواهم
اگر بروی شادم اگر بمانی شادتر
تو را شاد تر می خواهم
با من یا بی من ٬بی من اما
شادتر اگر باشی
کمی
- فقط کمی -
 نا شادم
و این همان عشق است
عشق همین تفاوت است
همین تفاوت که به مویی بسته است
و چه بهتر که به موی تو بسته باشد
خواستن تو تنها یک مرز دارد
و آن نخواستن توست
و فقط یک مرز دیگر
و آن آزادی توست
تو را آزاد می خواهم...

6lcgcx4btnue95gyq10.jpg
                              

رفتار من عادی است!


رفتار من عادی است

اما نمی دانم چرا

این روزها

از دوستان و آشنایان

هر کس مرا می بیند

از دور میگوید:

این روزها انگار

حال و هوای دیگری داری

اما

من مثل هرروزم

با آن نشانی های ساده

 با همان امضا، همان نام

و با همان رفتار معمولی

مثل همیشه ساکت و آرام

این روزها تنها

حس می کنم گاهی کمی گنگم

گاهی کمی گیجم

حس میکنم

از روزهای پیش قدری بیشتر

این روزها را دوست دارم

گاهی

-از تو چه پنهان-

با سنگ ها آواز می خوانم

و قدر بعضی لحظه ها را خوب می دانم

این روزها گاهی

از روز و ماه و سال ، از تقویم

از روزنامه بی خبر هستم

حس می کنم گاهی کمی کمتر

گاهی شدیداً بیشتر هستم

حتی اگر می شد بگویم

این روزها گاهی خدا را هم

یک جور دیگر می پرستم

ازجمله دیشب هم

دیگرتر از شب های بی رحمانه دیگر بود

من کاملاً تعطیل بودم

اول نشستم خوب

جوراب هایم را اتو کردم

تنها حدود هفت فرسخ در اتاقم راه رفتم

با کفش هایم گفت و گو کردم

و بعد از آن هم

رفتم تمام نامه ها را زیر و رو کردم

و سطر سطر نامه ها را

دنبال آن افسانه ی موهوم

دنبال آن مجهول گشتم

چیزی ندیدم

تنها یکی از نامه ها

بوی غریب و مبهمی می داد

انگار

از لا به لای کاغذ تا خورده ی نامه

بوی تمام یاس های آسمان

احساس می شد

دیشب دوباره

بی تاب در بین درختان تاب خوردم

از نردبان ابر ها تا آسمان رفتم

در آسمان گشتم

و جیب هایم را

از پاره های ابر پر کردم

جای شما خالی!

یک لقمه از حجم سفید ابر های ترد

یک پاره از مهتاب خوردم

دیشب پس از سی سال فهمیدم

که رنگ چشمانم کمی میشی است

و بر خلاف سال های پیش

رنگ بنفش و ارغوانی را

از رنگ آبی دوست تر دارم

دیشب برای اولین بار

دیدم که نام کوچکم دیگر

چندان بزرگ و هیبت آور نیست

این روزها دیگر

تعداد مو های سفیدم را نمی دانم

گاهی برای یادبود لحظه ای کوچک

یک روز کامل جشن می گیرم

گاهی

صد بار در یک روز می میرم

حتی

یک شاخه از محبوبه های شب

یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است

گاهی نگاهم در تمام روز

با عابران ناشناس شهر

احساس گنگ آشنایی می کند

گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را

آهنگ یک موسیقی غمگین

هوایی می کند

اما

غیر از همین حس ها که گفتم

و غیر از این رفتار معمولی

و غیر از این حال و هوای ساده

حال و هوای دیگری در دل

ندارم

رفتار من عادی است!

 

 قیصر امین پور


jsmd6zz1nglijfwo0m2z.jpg