مجنون چو شنید پند خویشان
از تلخی پند شد پریشان
کاین مرده چه میکند کفن را
در پیرهنی کجا کشد رخت
گه کوه گرفت و گاه صحرا
دلم این روزها برای داستان شازده کوچولو خیلی تنگ شده
داستان دلبستگی و وابستگی کودکی به یک گل!
کودکی که هر شب به آسمان خیره میشد تا شاید نشانی از گلی که روزگاری در سیارکی داشته بیابه!
این توهم شیرین هر شب و هر شب به او نیرو میداد برای ادامه مسیر و شاید تحمل اسارتی که در دنیا پای اون رو بسته بود! اسارتی که باعث بشه نتونه در همون لحظه در کنار گلش باشه ... خب یک طرف ماجرا کودک بود با همه بیقراری ها و پایبندی هاش به گل سرخش و طرف دیگه گلی مغرور بود که هر روز و هر روز سرگرمی هایی جدید داشت و شاید به کل از یاد برده بود که روزی کودکی بوده که با هم رشد کردند !
همیشه همینه قصه بی ارزش شدن ارزش ها همیشه برامون تکرار میشه، قصه تکراری شدن و عوض شدن عادت های روزمره و بطبع فراموش کردن هایی که با خود به ارمغان میاره و در آخر دلشکستن ها!!!
کاش کودک هیچوقت نمیفهمید که گلش به یادش نیستـــ...
نه میتونم دور شم از تو
نه میتونم که بمونم
من نه شاهزاده عشقم
نه شهاب آسمونم
تو نه نیستی و نه هستی
دیگه خسته ام از خیالات
مونده بی جواب رو هم
توی زندگیم سوالات
تو یه رنجی
تا همیشه
اگه جون نگیره ریشه
اگه باز بگی نمیشه
اگه یک روزی بدونم
بودن و موندن یادت
واسه قلب عاشق من
که یه عمری عاشقت بود مثل درد زهر نیشه
تو که هستی زندگی هست
قدرت هر خستگی هست
میشه دست قسمت و بست
زیر ضربه های لعنت
که یه دشمنه تو خلوت
که میکوبه میسوزونه
هر خیاله عاشقونه
بود و خوند و موند و نشکستــــ...
برایت رویاهایی آرزو میکنم تمام نشدنی
و آرزوهایی پرشور
که از میانشان چندتایی برآورده شود.
برایت آرزو میکنم که دوست داشته باشی
آنچه را که باید دوست بداریبرایت شوق آرزو میکنم.
آرامش آرزو میکنم.برایت آرزو میکنم که با آواز پرندگان بیدار شوی
و با خنده ی کودکان.برایت آرزو میکنم دوام بیاوری
در رکود، بی تفاوتی و ناپاکی روزگار.بخصوص برایت آرزو میکنم که
خودت باشی.....من به بی سامانی، باد را می مانم .
من به سرگردانی، ابر را می مانم.
هنوزم چشمای تو مثل شبای پر ستاره ست/ هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوباره ست/ هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی میلرزه/ هنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه/ اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره ، دیگه دیره/ اما افسوس با نخواستن دلم آروم نمیگیره ، نمیگیره/ تا گلی از سر ایوون تو پژمرد و فروریخت/ شبنمی غمزده از گوشه ی چشمان من آویخت/ دوری بین من و تو ، دوری ماهی و دریاست/ دوری بین من و تو ، دوری ماه و تماشاست/ اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره ، دیگه دیره/ اما افسوس با نخواستن دلم آروم نمیگیره ، نمیگیره...!